صراط ما : مَنْ اَطاعَ الخُمینی فَقَدْ أطاعَ اللّه # بی عشق خمینی(ره) نتوان عاشق مهدی(عج) شد # هر زمان شور خمینی به سر افتد ما را دور سید علی خامنه ای می گردیم # با عزم رفتن، از رنج و از غم، هم مى توان ره توشه برداشت، هم مى توان آسوده پر زد. (استاد صفایی حائری) #و سیدی(سید حسن نصرالله) که با استعانت از الله فرمودند: اسرائیل از لانه عنکبوت سست تر است
صراط ما : مَنْ اَطاعَ الخُمینی فَقَدْ أطاعَ اللّه # بی عشق خمینی(ره) نتوان عاشق مهدی(عج) شد # هر زمان شور خمینی به سر افتد ما را دور سید علی خامنه ای می گردیم # با عزم رفتن، از رنج و از غم، هم مى توان ره توشه برداشت، هم مى توان آسوده پر زد. (استاد صفایی حائری) #و سیدی(سید حسن نصرالله) که با استعانت از الله فرمودند: اسرائیل از لانه عنکبوت سست تر است
پدر شهید پاشاپور با افتخار میگویند:
حتی از چهره او مشخص بود که شهید و فدایی رهبر و فدایی حرم حضرت زینب(س) میشود. چون از کوچکی عشقش اسلام و انقلاب بود.
در حالی که این عاشورا ها در هر لحظه از زمان در حال رخ دادن هستن
و تمام شدن آن برای ماست
برای مایی که
حسین را نمی بینمیم
برای مایی که
آب را می بینیم
برای مایی که
خطر امام نداشتن را به جان خریده ایم
پ.ن :
در ضیافت حسین همه چیز هست؛ شناخت خدا و
اولیاء او، پیوند خوردن این امور با احساس و عاطفه، حماسه و ساختن شور حرکت، فضایی
برای ذکر حق، زمینهای برای عهد و پیوند با اولیاء خویش و در مجموع فضایی بسیار
همسان با ضیافت رمضان
این ضیافت را حسین بر پا کرده است و آنچه
در این فضای هست به نوعی به وجود امام باز میگردد.
شمر خود را به خیام امام(ع) رسانده، ضمن
صدا کردن حضرت عباس(ع) و دیگر فرزندان ام البنین
می گوید: برای شما از عبیدالله امان
نامه گرفتم.
آنها متفقاً گفتند : خدا تو را و امان نامه
ی تو را لعنت کند، ما امان داشته باشیم ولی پسر دختر پیامبر نداشته باشد؟
امام حسین(ع) توسط حضرت عباس(ع) از دشمن یک شب را
برای نماز، راز و نیاز با خدا و تلاوت قرآن مهلت می گیرد.
گروهی از لشکر عمر بن سعد به سپاه امام می پیوندند.
سخن امام(ع) خطاب به دشمن:
وای بر شما! چه زیانی می برید اگر سخن مرا
بشنوید؟! من شما را به راه راست می خوانم، اما شما از همه ی فرامین من سر باز می زنید
و سخن مرا گوش نمی دهید، چرا که شکمهای شما از مال حرام پر شده و بر دلهای شما مهر
شقاوت زده شده است.
امام حسین(ع) حضرت عباس را برای آب آوردن مامور می کند و حرکت می دهد
صفوف دشمن درهم شکسته می شود و آب به خیمه ها می رسد ...
دو راهی عمربن سعد:
راه حق:
ملاقات امام(ع) با ابن سعد:
حضرت فرمود:« ای پسر سعد! ایا با من مقاتله می کنی و از خدا هراسی نداری؟» ابن سعد گفت:« اگر از این گروه جدا شوم، خانه ام را خراب و اموالم را از من می گیرند و من بر حال افراد خانواده ام از خشم ابن زیاد بیمناکم.» حضرت فرمود:« تو را چه می شود؟ خدا جان تو را به زودی در بستر بگیرد و تو را در روز قیامت نیامرزد...گمان می کنی که به حکومت ری و گرگان خواهی رسید؟ به خدا سوگند چنین نیست و به آرزویت نخواهی رسید.
راه باطل:
عبیدالله طی نامه ای عمر بن سعد را تهدید به عزل و برکناری کرده، می گوید:« اگر از فرمان من سر باز زنی، مسئولیت لشکر را به شمر بن ذی الجوشن واگذار خواهم کرد.
پ.ن:
و خودم را می بینم که در هر دوراهی سر حق را فدای راه باطلم میکنم برای چیز کمی ، و فراموش کردن خودم که ظلمی بزرگ به خداست،
وگرنه پوشاندن حق می شود همان راه شمر و یزید و معاویه و عبیدالله ...
و من چه کنم از این روزهایم که هر لحظه دارم سر حسین را می برم و حق را می پوشانم؟
و همچنان این سوال باقیست که :
تفاوت من با یزید و شمر و معاویه و عبیدالله در چیست؟