123-نامه دوم
ای کاش جوانان غربی آزاد شوند از این همه رسانه
وگرنه همه شان از شوق آزادی مبلغ
شیعه بودند...
پ.ن: زهی خیال باطل .....
- ۰ نظر
- ۱۳ آذر ۹۴ ، ۱۰:۰۲
- ۲۷۲ نمایش
ای کاش جوانان غربی آزاد شوند از این همه رسانه
وگرنه همه شان از شوق آزادی مبلغ
شیعه بودند...
پ.ن: زهی خیال باطل .....
روزی را میبینم که بر زمین زرد گرمی زانوی غم به بقل گرفته ام و با همه حس هی گذشته ام بجز پشیمانی و غم بیگانه ام...
آن روز من زنده ام و آن دیو زشت قبیح در کنارم مرده...
تا دیروز اسیر او بودم اما امروز دیگر آزاد شده ام...
آزادی با طعم بغض...با طعم حسرت...آزادی به رنگ اسارت در هوای نفس...
همچنان که سرم را پشت زانوانم پنهان کرده ام و دمای سوزان زمین و خشکی هوا و سنگ ریزه های سفت زیر پایم که آغشته به خون هستند،تشنگی ام را بیشتر میکنند،
میخواهم فریاد بکشم...
اما
اجازه ندارم!
به امید آن روز که تنها طرف حسابم خدایم است...
خدایم را اطاعت نکردم،به خودم ظلم کردم،گرفتار کم و زاد و بالا و پایین دنیا
بودم...دیگر نیستم!
امروز روز حسرت است
اما شیرینی طعم مضطر شدن در برابر پروردگارم،
شیرینی حقارت مقابل قادر مطلق،
شیرینی از ته دل کمک خواستن
و تنها منشا خیر را خداوند متعال دانستن
را
دوست خواهم داشت...
بعد از 10 روزی درد نشستن امروز رسما بیرون رفتیم و به پا ایستادیم:
حال سؤال این است در آیۀ «قل انما اعظکم بواحدة ان تقوموا لله مثنی و فرادی ثمّ تتفکروا...» بحث از موعظه است اینکه برای خدا بایستید سپس تفکر کنید چه در حال انفرادی و چه بطور جمعی، چطور میشود که قیام برای خدا یعنی از وسوسه ها و کششهای خلق، نفس و دنیا و شیطان، دست و رو شستن و برای او به پا ایستادن موعظه و مقدمه ای است برای درست فکر کردن، در حالی که دست از کم شستن و برای برتر و بالاتر دویدن و برای او به پا شدن خود نیاز به عوض شدنِ تلقی انسان دارد و نیاز به شناخت و تفکر؟
.
برای آزاد شدن باید فکر کرد و برای فکر کردن باید آزاد شد؟ دور پیش می آید که آزادی برای فکر کردن و فکر کردن لازمۀ آزادی است..
به امید آزادی
.
.