94-انتقاد ار خودم...
ای عین کاف :
توجه کردن زیاد فقط به مثابه بیان کردن زیاد نیست،چرا همیشه سعی داری به هر قیمت طرف مقابل بفهمد
من:
چرا نفهمد...یعنی بگذارم به بی راهه برود
ای عین کاف:
نه ملاک آزادی هم همین است ، اگر به بی راهه رفت آن وقت با خشونت و قاطعیت عمل کن
من:
سر دو راهی به او برسم؟ آن وقت نمی گوید تا حالا کجا بودی؟نمی گوید آن وقتی که به کمکت نیاز داشتم نبودی؟
ای عین کاف:
تو باید شوق و اشتیاق خودت در برگشت افراد به خدا را تحمل کنی، و این شوق نباید همیشه نمایان شود...
من:
دوست داشتن دوستان خدا را مگر می شود پنهان کرد،مگر می شود ابرار که همان شیعیان اند را نادیده گرفت اینها قرار است هداته البرار را عون شوند
ای عین کاف:
اشتیاق خودت را بپوشان و از تغافل استفاده کن ، خودت را نشان نده تا هر آن چه دست و پا کردی برای تو بماند...
من:
وقتی چیزی در قبال چیزهایی که دادی را نمیخواهی طرف مقابل فکر میکند شاید در آینده از من چیز بزرگتری بخواهد،پس بهتر است همین الان برایش جبران کنم، این وسط من چه کار کنم؟
ای عین کاف:
سعی کن تحفه دادن تو در نهان باشد که او را در این مخمصه قرار ندهی...
من:
اگر فهمید چه کنم؟
ای عین کاف:
جبران کارت را از او بپذیر ولی بعد از پذیرفتن نفست را بشکن تا مغرور نشوی چون هر چیزی که باقی میماند نزد خداست
من:
ممنون ای عین کاف
ای عین کاف:
قابلی نداشت...یا علی