84-تصادف تصادفی نیست...
چهارشب پیش بود موتوری با سرعت زد و در رفت و من ماندم با یک دست و دوپای زخم و گردنی ملتهب
الحمدالله الآن کوفته گی داریم
اما بعد:
در شرح کتاب صراط آمده :
چرا می گوئیم مثلاً اگر با افتادن یک برگ از درخت برخورد کردیم باید در آن تدبر و تأمل کنیم؛ و اگر درست در لحظه ای که ما به سر خیابان رسیدیم، دو ماشین با هم تصادف کردند لازم است در آن تدبر کنیم؟ سرّ این نکته در این است که وقتی شما درست زمانی به سر کوچه میرسید که دو ماشین با هم تصادف میکنند، اگر بگوئید که این یک چیز اتفاقی بود و ربطی به من ندارد، دیگر ضرورتی ندارد که در آن تدبر کنید. اما اگر در پس این حادثه مدیریتی ببینید که: درست است وقتی شما به این سو میآمدید هیچ اطلاعی از این دو ماشینی که میخواهند به این سو حرکت کنند نداشتهاید، راننده آن دو ماشین هم از یکدیگر اطلاعی نداشتهاند، و هیچکدام هم حدس نمیزده است که کدامشان با دیگری برخورد میکند، ولی مدیری هست که میتواند اینکه شما راه بیفتید و به اینجا بیائید را سازمان داده باشد و آنها را هم سازماندهی کرده باشد. وقتی شما چنین مدیریتی در پس این قضیه در نظر بگیرید، میتوانید چنین تدبری را بفهمید و با خود بگویید که: این اتفاقی که در اینجا روی داده است، میتواند برای من معنا داشته باشد.
من در سفرهای زیارتی به زائرانی که در کاروان بودند میگفتم اینکه ما اینجا کنار هم قرار گرفتهایم ممکن است از دید بعضی از ماتصادفی باشد که مثلاً این فرد در این کاروان ثبت نام کرده و آن دیگری هم به صورت اتفاقی آمده و در همین کاروان ثبت نام کرده است. ولی این چینش می تواند از یک مدیریت بالاتری خبر دهد که آن مدیرِ بال،ا اینکه این افراد در کنار هم به این سفر زیارتی بروند را مدیریت کرده است و بر این اساس بوده است که اینها کنار هم قرار گرفتهاند. باید ببینید چه چیزهایی می تواند در درونش قرار گرفته باشد. اینکه درست وقتی شما دارید حرکت میکنید کسی از کنار شما رد میشود که دارد گریه میکند، یا اینکه درست در همان لحظه کسی از کنار شما رد می شود که دارد بد و بی راه میگوید از نگاه خیلی ها تصادف و اتفاق است، ولی از دید آن مدیریت بالادستی این یک اتفاق نیست. باید ببینید این چیزی که به گوش شما می خورد، چه حسی می تواند برای شما ایجاد کند.
پس پشتوانه این تدبر گسترده، یک درک مدیریتی در ورای همه حوادث عالم است. همه حوادثی که در کل هستی از ابتدا تا انتها دارد اتفاق می افتد، مدیریت شده است. اگر این مدیریت را بشناسید و آن را درک کرده باشید، زمینه این تدبر برایتان فراهم میشود.
نکته دوم درک نظم است؛ به این معنا که بدانیم در این هستی نظمی وجود دارد. وقتی میبینید حادثه ای در برابر دیدگان شما اتفاق می افتد، باید بدانید که این حادثه نمیتواند بی حساب و کتاب روی دهد، بلکه پیش زمینه هایی دارد و به دنبال خودش نیز پیامدهایی دارد. این رابطه نظم علّی سبب میشود وقتی شما این حادثه ها را میبینید، به خود آنها محدود نشوید، بلکه سعی کنید حوادث دیگر را هم ببینید و برای یافتن ارتباط این حوادث با یکدیگر تأمل می کنید؛ چون باورتان این است که نظم و نظامی در عالم وجود دارد.
این دو پشتوانه سبب میشود شما هم در هر حادثهای تدبر کنید، و هم اینکه حادثههای پیرامونش را با آن مرتبط ببینید و یا حداقل احتمال ارتباط آنها را بدهید و در این احتمال تأمل کنید تا بتوانید مواد خامی بهدست آورید.