102-جلسه (2) دادگاه عین شین
-قاضی (عین شین) : به دستور مقامات بالا تا اطلاع ثانوی پرونده عین کاف و الف شین بایگانی شده است .
ولی هنوز مختومه نشده است.
- ۲ نظر
- ۱۳ آبان ۹۴ ، ۲۰:۲۳
- ۳۲۲ نمایش
-قاضی (عین شین) : به دستور مقامات بالا تا اطلاع ثانوی پرونده عین کاف و الف شین بایگانی شده است .
ولی هنوز مختومه نشده است.
زان روز که عقل و عشق آمیخته شد
بس خون که به ناحق این میان ریخته شد
هر کس که رسید اناالحقی گفت و برفت
حلاج فقط به دار آویخته شد.
(شاپور پساوند)
....
حلاج مگر سرش به دار آویزه نشد؟
از بهر قضا مگر دلش شولیزه نشد؟
از کوتهی ماست همه در ره عشق
کز معشوقه ما سری به دار آویزه نشد!!
(عین کاف - 12 آبان 94 )
صدتایی شدنمان را با یک دعوا شروع میکنم
هوراااا
....
خودت میدونی چی میگم:
اینجا یعنی عین شین تنها جایی هس که میتونم باهات دعوا کنم.
دادگاه عدالت عین شین
قاضی : عین شین
دادستان: عین کاف
پلیس: الف شین
متهمان :عین کاف و الف شین
شاکیان: الف شین و عین کاف
جلسه (1) دادگاه
اما شرح جلسه دادگاه:
-قاضی:جناب دادستان شرح ماجرا را ذکر بفرمایید؟
-دادستان:با عرض سلام خدمت حضار جلسه ، اما بعد ، خدمت قاضی عرض میدارم که عین کاف و الف شین حین انجام وظایف مقرره دچار مشکل شده اند و به نوعی هر کدام دچار اهمال کاری و لج بازی شده اند ، که در این میان حرمت ها خیلی زود شکسته می شود ، از بی جنبه بودن عین کاف گرفته تا سردرگمی الف شین ...
-عین کاف:جناب قاضی اعتراض دارم ، دادستان دارد یک طرف به موضوع نگاه میکند ، به خدا من چیزی را فروگذار نکردم ، الف شین خودش بهتر میداند.
-قاضی:اعتراض وارد نیست ، دفعه بعد بدون اجازه پریدی وسط حرف دادستان به پلیس می گم 24 ساعت رمز وبلاگ رو با اکانتت عوض کنه تا دیگه چرند نبافی ، ساکت شو ، اینجا دادگاه عین شینه یعنی تمام برخورد ها با قاطعیت و بدون اغماض صورت میگیره ...جناب دادستان شما ادامه بده
ای شیخ پارسا خرده نگیر ما را
گر دل نمی پسندی نیشی مزن ما را
چون لاله آب گشتم خرده نگیر ما را
این عشق بی پسندی بی حاصلیست ما را
ناله رسد به جانم خرده نگیر ما را
جان میدهم به بالش تا نیست کند ما را
(عین کاف 10 آبان 94)
می پرسد یار من: دلت جا دارد؟
می گویم: در بر تو ماءوا دارد
من نیستم و دلی ندارم ، لیکن
گر آینه ات شوم تماشا دارد
(یوسفعلی میرشکاک)
....
رخ به رخ دیوانه ام گم شد
از ورای تو جهان دیدنم گم شد
از مستی شراب نماز صبحم
دیدن روی تو در سحر گم شد
(عین کاف-10 آبان 94 )
برای برادرم:
بلا برای ظالم جهت ادب کردن اوست
و برای مؤمن امتحان است
و برای انبیاء درجه است
و برای اولیاء الهی کرامت است.
مسؤولیت درختی است که زمینهاش شناختها و ریشهاش اعتقادها و بهارش بحرانها و حادثهها و گرفتاریهاست.
چهار نوع موضعگیری در مقابل بلا وجود دارد:
1-جزع و فزع و بیتابی
2-صبر
3-شکر
4-طلب
شهر آیینه دار می شود با یک گل
پروانه تبار می شد با یک گل
گفتند نمیشود ولی می بینند
یک روز بهار می شود با یک گل
(هادی فردوسی)
-----
صبح شده باز خورشید طلوع نکرد
از سجده عشق باز مهتاب غروب نکرد
ما را همین حکایت بس است
از ظلمت ظلم های ما مهدی ظهور نکرد
( عین کاف-5 آبان 94 )
و نمی دانم با چه سازی برقصم...
دستش را میگیرم پایش مشکل دارد
پایش را میگیرم سرش مشکل پیدا میکند
و برای برادرم دلم تنگ است از غصه هایش
از غصه های کمش از تمنا های حقیرش
از سلوک لحظه ای اش
ای عین کاف :
توجه کردن زیاد فقط به مثابه بیان کردن زیاد نیست،چرا همیشه سعی داری به هر قیمت طرف مقابل بفهمد
من:
چرا نفهمد...یعنی بگذارم به بی راهه برود
ای عین کاف:
نه ملاک آزادی هم همین است ، اگر به بی راهه رفت آن وقت با خشونت و قاطعیت عمل کن
الهی عظم البلا و برح الخفا را تا کی بخوانیم؟؟؟
شاید هنوز درجه کوفی بودنمان پایین نیامده
آخر قرار است انسان به خودش برگردد...
ولی نه هنوز ظرفیت مان کم است
خدایا من دیگر از شکستن هایم ترسی ندارم
و امروز دستم شکست ...
این بدن امانت توست در دست من
و هر کاری با آن انجام دهی ، برای من حقی نیست
من باید با سرمایه های موجودم سود ببرم
با دست شکسته
با پای زخمی
با گردن درد
و من باید نسبت سرمایه به سودم را بالا ببرم
دستم مال توست
گردنم مال توست
پایم مال توست
شکستن های اینها برای من تکراری شده
من در انتظار شکستن وجودم هستم
آن را بر من ارزانی دار ...
بگذار شکسته بشوم تا تو را درک کنم
ای عزیز کامل
می دانم تا رسیدن به تو راه زیاد است ولی هر چه دارم را باید جمع کنم
به قول حضرت مولا علی(ع):
امروز بود که فهمیدم اعتیاد دارم
ولی ای کاش به قلیون و سیگار و ... می بود
و این اعتیاد به خودم است
خدای من مرا بِرَهان از خودم
و عاشورای امسال هم تمام شد
و این تمام شدن برای من است
در حالی که این عاشورا ها در هر لحظه از زمان در حال رخ دادن هستن
و تمام شدن آن برای ماست
برای مایی که
حسین را نمی بینمیم
برای مایی که
آب را می بینیم
برای مایی که
خطر امام نداشتن را به جان خریده ایم
پ.ن :
در ضیافت حسین همه چیز هست؛ شناخت خدا و اولیاء او، پیوند خوردن این امور با احساس و عاطفه، حماسه و ساختن شور حرکت، فضایی برای ذکر حق، زمینهای برای عهد و پیوند با اولیاء خویش و در مجموع فضایی بسیار همسان با ضیافت رمضان
این ضیافت را حسین بر پا کرده است و آنچه در این فضای هست به نوعی به وجود امام باز میگردد.
(ضیافت حسین ، حجت الاسلام غنوی)
حال ها را باید درک کرد،مثل امشب
راست گفتند کل یوم عاشورا کل ارض کربلا
امشب حال خدا
حال محمد
حال علی
حال زهرا جور دیگریست
مگر می شود ؟؟