34 - سبک شدم ...
یا رب یا رب یا رب
یا رب یا رب یا رب
یا رب یا رب یا رب
- ۰ نظر
- ۲۳ شهریور ۹۴ ، ۰۴:۵۶
- ۱۶۲ نمایش
یا رب یا رب یا رب
یا رب یا رب یا رب
یا رب یا رب یا رب
و اگر خدا بخواهد از خواب که بیدار شوم این گونه خواهم بود
به لطف بی منتهای خداوند:
یَا إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ رَبِّی أَ تُرَاکَ مُعَذِّبِی بِنَارِکَ بَعْدَ تَوْحِیدِکَ
وَ بَعْدَ مَا انْطَوَى عَلَیْهِ قَلْبِی مِنْ مَعْرِفَتِکَ
وَ لَهِجَ بِهِ لِسَانِی مِنْ ذِکْرِکَ وَ اعْتَقَدَهُ ضَمِیرِی مِنْ حُبِّکَ
اى خداى من اى سید و مولاى من آیا باور کنم که مرا در آتش مىسوزانى با وجود آنکه به توحید و یکتائیت گرویدم
و با آنکه دلم به نور معرفتت روشن گردید
و زبانم به ذکرت گویا شد و در باطنم عقد محبت استوار گردید
اللَّهُمَّ (إِلَهِی) فَاقْبَلْ عُذْرِی وَ ارْحَمْ شِدَّةَ ضُرِّی وَ فُکَّنِی مِنْ شَدِّ وَثَاقِی
یَا رَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَنِی وَ رِقَّةَ جِلْدِی وَ دِقَّةَ عَظْمِی
یَا مَنْ بَدَأَ خَلْقِی وَ ذِکْرِی وَ تَرْبِیَتِی وَ بِرِّی وَ تَغْذِیَتِی هَبْنِی لاِبْتِدَاءِ کَرَمِکَ وَ سَالِفِ بِرِّکَ بِی
اى خدا عذرم بپذیر و بر این حال پریشانم ترحم فرما و از بند سخت گناهانم رهایى بخش
اى پروردگار من بر تن ضعیف و پوست رقیق و استخوان بىطاقتم ترحم کن
اى خدایى که در اول به خلعت وجودم سرافراز کردى و به لطف یاد فرمودى و به تربیتو نیکى پرورش دادى و بغذا عنایت داشتى اینک بهمان سابقه کرم و احسانى که از این پیش با من بودت بر من ببخش
یَا إِلَهِی بَعْدَ تَقْصِیرِی وَ إِسْرَافِی عَلَى نَفْسِی مُعْتَذِراً نَادِماً مُنْکَسِراً مُسْتَقِیلاً مُسْتَغْفِراً مُنِیباً مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً لاَ أَجِدُ مَفَرّاً مِمَّا کَانَ مِنِّی وَ لاَ مَفْزَعاً أَتَوَجَّهُ إِلَیْهِ فِی أَمْرِی
غَیْرَ قَبُولِکَ عُذْرِی وَ إِدْخَالِکَ إِیَّایَ فِی سَعَةِ (سَعَةٍ مِنْ) رَحْمَتِکَ
بار خدایا به درگاهت پس از تقصیر و ستم بر نفس خود باز آمدهام با عذر خواهى و پشیمانى و شکسته دلى و تقاضاى عفو و آمرزش و توبه و زارى و تصدیق و اعتراف بر گناه خود نه از آنچه کردم مفرى دارم و نه جایى که براى اصلاح کارم بدانجا روى کنم و پناه برم...
مگر آنکه تو باز عذرم بپذیرى و مرا در پناه رحمت بى منتهایت داخل کنى
ارزشش را دارد که این موقع شب اعتراف کنم
آخر می گویند یک سوم پایانی شب دعا بهتر مورد قبول است
امشب به دو چشمان خودم ، خودم را دیدم
که فرسنگ ها با آنجا از خودم تصور میکردم فاصله که چه عرض کنم
سال نوری هم کم می آورد
از مسافتش
.
.
یا ستار العیوب
یا ستار العیوب
یا ستار العیوب
خدا جون شرمنده و رو سیاهم
شهادت لالایی خداوند است که برای دوست داشتنی ترین بندگانش می خواند...
شهید ابراهیم هادی
توصیفی برای این تابستان نمی توانم ذکر نکنم
چند روزه دیگه میرسه به اینکه از وقتی 21 تابستون رو گذرونده باشم
و چه زود گذشت بیست و یک سال
داخل اوج درد بود که فکر میکردم به برگشتن به قبل که چه میکردم که درد نکشم
ای کاش ها داشتند هی به سویم سرازیر می شدند
آخرین ای کاشم این بود:
ای کاش گناه نمی کردم ...
ناگهان دردم کمتر شد
یک لحظه دلم رفت سمت حرم آقا امام رضا(ع)
و اولین باری بود که فکر کنم از درد گریه نکردم
و
زدم زیر گریه
لحظه شیرینی بود
.
.
اَعْطِنی بِمَسْئَلَتی اِیّاکَ جَمیعَ خَیْرِ الدُّنْیا وَجَمیعَ خَیْرِ الاْخِرَهِ وَاصْرِفْ عَنّی بِمَسْئَلَتی اِیّاکَ جَمیعَ شَرِّ الدُّنْیا وَشَرِّ الاْخِرَهِ فَاِنَّهُ غَیْرُمَنْقُوصٍ ما اَعْطَیْت وَزِدْنی مِنْ فَضْلِکَ یا کَریمُ
و در ادامه :
إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ
و در ادامه :
خدا
برنامه این ترم (فقط تیتر وار):
خودم
خودم
خودم
امام زمانشناسی
امام زمان شناسی
امام زمانه شناسی
امام زمان شناس
کتاب و مطالعه
مطالعه طب سنتی
ماهی یه بار حرم حضرت معصومه (س) +جمکران
معدل خوب
آخرش اگه فرصت شده ، قول نمی دهم شاید کمی رفتم به سمت خدا ...
مشروح هر کدوم رو در حال چیدنم.
اندک اندک جمع مستان می رسد
شاید اعتراف خوبی باشد که داخل این سه ترم که گذشته
فهمیدم برای خدا دانشگاه نرفتم
نمی دانم شاید نشود در دانشگاه برای خدا درس خواند
شاید در دانشگاه اصلا خدا وجود نداشته باشد و همان عده ای که ادعا میکنند فقط ادعا می کنند
که برای خدا ادامه می دهند
دلم از دانشگاه سیر شده دیگر...
همین است که در چنین چهارچوبی ضعفها را انحراف نمیشناسیم و کار خودمان را تکمیل میدانیم...
و دفاع از این همه را نه برای وجاهت خودمان، که برای استحکام میخواهیم و این است که در برابر آنهایی که کسی در
برابرشان نیست، ایستادهایم و آنها را که از پای میافتند و خسته میشوند، برپا میداریم...
و آبرو و خون خود را هم اگرچه از دست بدهیم، بهدست آورده میدانیم.
دوستان دوست من رفتند
و این هفته یک شهر را سکوت فرا گرفت
صمد جان تسلیت
رسول و رضا و اسماعیل
و
...
باشد که حواسمان بیشتر شود به آنهایی که روزی خاطرمان را پر می کردند
...
بعد از 10 روزی درد نشستن امروز رسما بیرون رفتیم و به پا ایستادیم:
حال سؤال این است در آیۀ «قل انما اعظکم بواحدة ان تقوموا لله مثنی و فرادی ثمّ تتفکروا...» بحث از موعظه است اینکه برای خدا بایستید سپس تفکر کنید چه در حال انفرادی و چه بطور جمعی، چطور میشود که قیام برای خدا یعنی از وسوسه ها و کششهای خلق، نفس و دنیا و شیطان، دست و رو شستن و برای او به پا ایستادن موعظه و مقدمه ای است برای درست فکر کردن، در حالی که دست از کم شستن و برای برتر و بالاتر دویدن و برای او به پا شدن خود نیاز به عوض شدنِ تلقی انسان دارد و نیاز به شناخت و تفکر؟
.
برای آزاد شدن باید فکر کرد و برای فکر کردن باید آزاد شد؟ دور پیش می آید که آزادی برای فکر کردن و فکر کردن لازمۀ آزادی است..
به امید آزادی
.
.
هی زهی خیال باطل
7-8 ماه درد بی امان و دو تا عمل
زهی شب عمل
15 سی سی مورفین در یک شب هم نتونست ...
دارم به درد می خندم
نمی تونی منو از پا در بیاری
تصمیم بزرگ و دردش
.
.
.
دیروز به مدد ماجرایی به بلندای رفتم
سنگ بزرگی را از بلندی به پایین سرازیر کردم
سنگ های اطراف هم با اون سنگ بزرگ به پایین می رفتند
هر چه سنگ بزرگ پایین تر می رفت
سنگ های کوچکتر و دیگر سنگ ها با اون کنده می شدند و پایین می رفتند
سنگ های اطراف هر چه کوچکتر بودند ، در راه می ماندند
ولی سنگ های هم اندازه با اون پایین می رفتند
امروز شدیم راننده پدر جان ... اما بعد:
یه دفعه فرمودند برو سمت راست ، ولی سرعت زیاد بود
اجبارا 50 متر جلوتر رفتیم وایسادیم بعد دوباره برگشتیم...
تفاوت استعداد بین بازگشت انسان و بازگشت ماشین داخل چیه ؟ :
ترمز ماشین ، راننده ماشین ، پدر راننده ماشین
از اول:
اگه پدر راننده ماشین 50 متر قبل می گفتن برو سمت راست امکان بیشتری داشت تا راننده ماشین رو هدایت کنه سمت راست
از دوم:
راننده فقط کار هدایت ماشن رو داره ، نه ولی ماشین
از سوم:
ترمز ماشین هم ای بی اس بود ولی کاری ازش بر نیومد...
اما:
حالا ترمز خداوندی یا همون توبه:
از اول:
خدا از ازل بهمون گفته از عقل و وحی و ...
از دوم:
فرقی نمی کنه با تجربه باشی یا بی تجربه ...
از سوم:
چه سرعتت بالا باشه چه کم چه متعادل می تونی وایسی
این ترمز از ای بی اس هم توانا تره
همین حالا امتحان کن!!!