و _ ماندن# با زینب(س) # صراط(عباس) _می خواهد #

صراط ما : مَنْ اَطاعَ الخُمینی فَقَدْ أطاعَ اللّه # بی عشق خمینی(ره) نتوان عاشق مهدی(عج) شد # هر زمان شور خمینی به سر افتد ما را دور سید علی خامنه ای می گردیم # با عزم رفتن، از رنج و از غم، هم مى‏ توان ره توشه برداشت، هم مى ‏توان آسوده پر زد. (استاد صفایی حائری) #و سیدی(سید حسن نصرالله) که با استعانت از الله فرمودند: اسرائیل از لانه عنکبوت سست تر است

و _ ماندن# با زینب(س) # صراط(عباس) _می خواهد #

صراط ما : مَنْ اَطاعَ الخُمینی فَقَدْ أطاعَ اللّه # بی عشق خمینی(ره) نتوان عاشق مهدی(عج) شد # هر زمان شور خمینی به سر افتد ما را دور سید علی خامنه ای می گردیم # با عزم رفتن، از رنج و از غم، هم مى‏ توان ره توشه برداشت، هم مى ‏توان آسوده پر زد. (استاد صفایی حائری) #و سیدی(سید حسن نصرالله) که با استعانت از الله فرمودند: اسرائیل از لانه عنکبوت سست تر است

و _ ماندن#  با زینب(س) # صراط(عباس) _می خواهد #

پدر شهید پاشاپور با افتخار می­گویند:

حتی از چهره او مشخص بود که شهید و فدایی رهبر و فدایی حرم حضرت زینب(س) می‌شود. چون از کوچکی عشقش اسلام و انقلاب بود.

نویسندگان

شمر خود را به خیام امام(ع) رسانده، ضمن صدا کردن حضرت عباس(ع) و دیگر فرزندان ام البنین

می گوید: برای شما از عبیدالله امان نامه گرفتم.

آنها متفقاً گفتند : خدا تو را و امان نامه ی تو را لعنت کند، ما امان داشته باشیم ولی پسر دختر پیامبر نداشته باشد؟

 

 امام حسین(ع) توسط حضرت عباس(ع) از دشمن یک شب را برای نماز، راز و نیاز با خدا و تلاوت قرآن مهلت می گیرد.

 گروهی از لشکر عمر بن سعد به سپاه امام می پیوندند.

 

 سخن امام(ع) خطاب به دشمن:

وای بر شما! چه زیانی می برید اگر سخن مرا بشنوید؟! من شما را به راه راست می خوانم، اما شما از همه ی فرامین من سر باز می زنید و سخن مرا گوش نمی دهید، چرا که شکمهای شما از مال حرام پر شده و بر دلهای شما مهر شقاوت زده شده است.

  • ۰ نظر
  • ۰۱ آبان ۹۴ ، ۰۶:۰۸
  • ۱۶۲ نمایش
  • عین کاف

در زمین جنگ سیاست عباس تک است

دیروز که شمر به عباس داد امان


گریه کرد عباس از این امان

مگر می شود کوچه را ام البنین برایش تعریف نکرده باشد؟


گر دلیل عباس همین باشد

خدا می داند امروز چه باید کرد


  • ۰ نظر
  • ۰۱ آبان ۹۴ ، ۰۵:۵۲
  • ۱۹۲ نمایش
  • عین کاف

حال و حوصله ندارم از این جمله ها ...


یا عباس یا عباس یا عباس

سوال دارم از درگاه شما :


چه کنم به حضرت زینب برسم؟؟؟

  • ۱ نظر
  • ۳۰ مهر ۹۴ ، ۲۳:۴۶
  • ۱۴۱ نمایش
  • عین کاف

چهارشب پیش بود موتوری با سرعت زد و در رفت و من ماندم با یک دست و دوپای زخم و گردنی ملتهب

الحمدالله الآن کوفته گی داریم

اما بعد:


در شرح کتاب صراط آمده :

  • ۰ نظر
  • ۳۰ مهر ۹۴ ، ۱۳:۵۹
  • ۱۱۷ نمایش
  • عین کاف

امام حسین(ع) حضرت عباس را برای آب آوردن مامور می کند و حرکت می دهد

صفوف دشمن درهم شکسته می شود و آب به خیمه ها می رسد ...

 

دو راهی عمربن سعد:

راه حق:

ملاقات امام(ع) با ابن سعد:

حضرت فرمود:« ای پسر سعد! ایا با من مقاتله می کنی و از خدا هراسی نداری؟» ابن سعد گفت:« اگر از این گروه جدا شوم، خانه ام را خراب و اموالم را از من می گیرند و من بر حال افراد خانواده ام از خشم ابن زیاد بیمناکم.» حضرت فرمود:« تو را چه می شود؟ خدا جان تو را به زودی در بستر بگیرد و تو را در روز قیامت نیامرزد...گمان می کنی که به حکومت ری و گرگان خواهی رسید؟ به خدا سوگند چنین نیست و به آرزویت نخواهی رسید.

 

 

 

راه باطل:

عبیدالله طی نامه ای عمر بن سعد را تهدید به عزل و برکناری کرده، می گوید:« اگر از فرمان من سر باز زنی، مسئولیت لشکر را به شمر بن ذی الجوشن واگذار خواهم کرد.

 


 

 

پ.ن:

و خودم را می بینم که در هر دوراهی سر حق را فدای راه باطلم میکنم برای چیز کمی ، و فراموش کردن خودم که ظلمی بزرگ به خداست، 

وگرنه پوشاندن حق می شود همان راه شمر و یزید و معاویه و عبیدالله ...

و من چه کنم از این روزهایم که هر لحظه دارم سر حسین را می برم و حق را می پوشانم؟

و همچنان این سوال باقیست که :

تفاوت من با یزید و شمر و معاویه و عبیدالله در چیست؟

ر قسمت های بعدی حتما می گویم)

  • ۰ نظر
  • ۳۰ مهر ۹۴ ، ۱۳:۳۸
  • ۱۲۵ نمایش
  • عین کاف

و روزی را می بینم که باز به دستور حضرت آقا قفل ها شکسته می شود 

 آقای مذاکره کننده شما همان مذاکره کننده قدیمی هستی ...

  • ۲ نظر
  • ۳۰ مهر ۹۴ ، ۰۶:۰۸
  • ۱۸۳ نمایش
  • عین کاف

از کافر به لشگر کفر نامه رسیده امروز

از عبیدالله به عمربن سعد:

با سپاهیان خود بین امام حسین(ع) و اصحابش و آب فرات فاصله بینداز، به طوری که حتی قطره ای آب به امام(ع) نرسد، همان گونه که از دادن آب به عثمان بن عفان خودداری شد!

.

.

.

از حسین یاد گرفته ام انی سلم لمن سالمکم را

از عباس آموختم و حرب لمن حاربکم را


از اکبر اللهم العن اول ظالم را

از زینب اللهم العن عصابه لتی را

  • ۰ نظر
  • ۳۰ مهر ۹۴ ، ۰۴:۳۷
  • ۱۲۰ نمایش
  • عین کاف

نوبت نوبت علی اکبر است باز

دومین علی هم فدا می شود باز


اکبر که باشی حساب حساب دیگر است باز

لشگر جمله با اذن رفتند به میدان باز


این اکبر است که اذن نمی خواهد باز


وارد به میدان که می شود باز

ناگه محمد است صورت به میدان باز

  • ۰ نظر
  • ۳۰ مهر ۹۴ ، ۰۴:۳۰
  • ۱۲۰ نمایش
  • عین کاف

از کرب و بلا به مدینه:

از امام حسین(ع) به محمد بن حنفیه و بنی هاشم:

مثل این که دنیا اصلاً وجود نداشته(اینگونه دنیا بی ارزش و نابود شدنی است) و آخرت همیشگی و دائم بوده و هست.

 

 


 

  • ۰ نظر
  • ۳۰ مهر ۹۴ ، ۰۴:۱۶
  • ۱۵۵ نمایش
  • عین کاف

یک علی کشتن در محراب کوفه بس نبود

یک علی کشتن در قتال کرب و بلا بس نبود


یکی علی درمانده در خیمه بیمار بس نبود

یک علی صورت محمد ، بر روی نیزه بس نبود


آخر گناه تشنگی را با تیر دادن بس نبود

حرمله گر میدانست چه کرد دیگر بس نبود


آخر آن دو تیر چند شعبه در کرب و بلا بس نبود (حسین و عباس)

آخر این تیر سوم را چه حاجت ؟؟؟، بس نبود

  • ۰ نظر
  • ۲۹ مهر ۹۴ ، ۱۲:۵۶
  • ۱۵۶ نمایش
  • عین کاف

از عباس تا حسین رسیدن زیاد نیست


در این فاصله دفن شدن  زیاد نیست

اذن ورود  از زینب گرفتن زیاد نیست


یک سر شهید شدن در جوار دخت زهرا زیاد نیست

یک  سر دفن شدن در این فاصله زیاد نیست


یک  بار کربلا آمدنم زیاد نیست

در زینبیه شهید شدن در این فاصله دفن شدنم زیاد نیست

 

زنده رسیدن به کربلا ملاک نیست

از ارباب دل (رضا) اذن جهاد گرفتن زیاد نیست

  • ۰ نظر
  • ۲۷ مهر ۹۴ ، ۱۶:۵۳
  • ۱۵۱ نمایش
  • عین کاف

عبیدالله بن زیاد عده ای را مامو می کند ، که جلوگیری کنند از پیوستن مردم به لشگر امام ...

نیروهای لشگر یزیدی در شهر دارند کم کم  به جمع تبدیل می شوند ، گروهی با هزار سرباز به سمت کربلا حرکت کردند...

آن طرف تر :

امام حسین(ع) رو به سپاه دشمن:

هیهات ما تن به ذلت نخواهیم داد. خدا و رسول او و مؤمنان هرگز برای ما ذلت و خواری را نپسندیدند. دامنهای پاکی که ما را پرورده است و سرهای پرشور و مردان غیرتمند هرگز فرومایگان را بر کشته شدن مردانه ترجیح ندهند.


  • ۰ نظر
  • ۲۷ مهر ۹۴ ، ۱۶:۱۱
  • ۱۱۷ نمایش
  • عین کاف

بلااخره با اصرار مادر ، دو نوجوان دارند می آیند به میدان

لشگر عمربن سعد را تعجب از اینکه حسین چرا نوجوان می فرستد به میدان

وقتی طفلان می گویند ما فرزندان زینبیم

عمر بن سعد حتما باید ترسیده باشد ...

مادر دارد می بیند که تبر بالا می رود ...

حسین می گوید : بی بی سکینه عمه خود را به سینه بگیر

حسین به قتال می رود

عباس او را حمایت می کند

حسین دو نوجوان را در بغل می گیرد

حسین را نمی دانم گریه می کند یا نه

چون خوب می داند بعد از عاشورا زینب سر این طفلان را بر سر نیزه می بیند

ولی می داند زینب هادیِ لشگر اسرا بعد از عاشوراست

مگر می شود زینب رنجور شود

زینبی که شهادت محمد و علی و زهرا و حسن را دیده باشد ، دو طفل خود را فدای حسین می کند...

......

حضرت زینب این دم آخری دو طفل بیشتر ندارد به امام می گوید:

  • ۰ نظر
  • ۲۷ مهر ۹۴ ، ۱۶:۰۴
  • ۹۵ نمایش
  • عین کاف

قسمت 1 سال 61هجری روز چهارم محرم:

سکانس اول :

-عبید الله بن زیاد در مسجد کوفه روی منبری که روز علی خطابه می کرد به مردم خطاب کرد:

-ای مردم! خاندان ابوسفیان را آزمودید و آنها را چنان که می خواستید یافتید! و یزید را می شناسید که دارای رفتار و روشی نیکوست که به زیردستان احسان می کند و بخشش های او بجاست! و پدرش نیز چنین بود! اکنون یزید دستور داده تا بین شما پولی تقسیم نمایم و شما را به جنگ با دشمنش حسین بفرستم». سپس دستور داد در تمام شهر ندا کنند و مردم را برای جنگ آماده ی حرکت سازند.

سکانس دوم :

-امام حسین (ع) در پاسخ قیس بن اشعث که سفارش به بیعت با یزید می کرد، فرمود:

-نه به خدا سوگند، دست ذلت در دست آنان نمی گذارم و مانند بردگان از صحنه ی جنگ با آنان فرار نمی کنم.

قسمت 2 هزار و چهارصد سال بعد:

  • ۰ نظر
  • ۲۶ مهر ۹۴ ، ۱۵:۱۱
  • ۱۲۲ نمایش
  • عین کاف

73-شب سوم

۲۶
مهر


گفتم به خود یا که خبر از ما نداری  /  یا که خیال آمدن اینجا نداری
حالا که با سر آمدی فهمیده ام که  /  هر شب تو میخواهی بیایی پا نداری

آخر تو دور از ما کجاها رفته ای که  /  یک جای سالم در سرت حتی نداری
حتی پر از زخم و جراحت هم که باشی  /  زیباترین بابای دنیا تا نداری
بعد از تو باید سوخت در حرم یتیمی  /  بعد از تو باید ساخت بابا با نداری
با دختر تو دختران شام قهرند  /  با طعنه میگویند تو بابا نداری
من را به همراهت ببر تا که بفهمم  /  تو دوست داری دخترت را یا نداری
رقیه خاتون

  • ۱ نظر
  • ۲۶ مهر ۹۴ ، ۰۰:۱۸
  • ۲۰۷ نمایش
  • الف شین