و _ ماندن# با زینب(س) # صراط(عباس) _می خواهد #

صراط ما : مَنْ اَطاعَ الخُمینی فَقَدْ أطاعَ اللّه # بی عشق خمینی(ره) نتوان عاشق مهدی(عج) شد # هر زمان شور خمینی به سر افتد ما را دور سید علی خامنه ای می گردیم # با عزم رفتن، از رنج و از غم، هم مى‏ توان ره توشه برداشت، هم مى ‏توان آسوده پر زد. (استاد صفایی حائری) #و سیدی(سید حسن نصرالله) که با استعانت از الله فرمودند: اسرائیل از لانه عنکبوت سست تر است

و _ ماندن# با زینب(س) # صراط(عباس) _می خواهد #

صراط ما : مَنْ اَطاعَ الخُمینی فَقَدْ أطاعَ اللّه # بی عشق خمینی(ره) نتوان عاشق مهدی(عج) شد # هر زمان شور خمینی به سر افتد ما را دور سید علی خامنه ای می گردیم # با عزم رفتن، از رنج و از غم، هم مى‏ توان ره توشه برداشت، هم مى ‏توان آسوده پر زد. (استاد صفایی حائری) #و سیدی(سید حسن نصرالله) که با استعانت از الله فرمودند: اسرائیل از لانه عنکبوت سست تر است

و _ ماندن#  با زینب(س) # صراط(عباس) _می خواهد #

پدر شهید پاشاپور با افتخار می­گویند:

حتی از چهره او مشخص بود که شهید و فدایی رهبر و فدایی حرم حضرت زینب(س) می‌شود. چون از کوچکی عشقش اسلام و انقلاب بود.

نویسندگان

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آزادی» ثبت شده است

ای کاش جوانان غربی آزاد شوند از این همه رسانه

وگرنه همه شان از شوق آزادی مبلغ 

شیعه بودند...

پ.ن: زهی خیال باطل .....

  • ۰ نظر
  • ۱۳ آذر ۹۴ ، ۱۰:۰۲
  • ۲۵۰ نمایش
  • عین کاف

روزی را میبینم که بر زمین زرد گرمی زانوی غم به بقل گرفته ام و با همه حس هی گذشته ام بجز پشیمانی و غم بیگانه ام...

آن روز من زنده ام و آن دیو زشت قبیح در کنارم مرده...

تا دیروز اسیر او بودم اما امروز دیگر آزاد شده ام...

آزادی با طعم بغض...با طعم حسرت...آزادی به رنگ اسارت در هوای نفس...

همچنان که سرم را پشت زانوانم پنهان کرده ام و دمای سوزان زمین و خشکی هوا و سنگ ریزه های سفت زیر پایم که آغشته به خون هستند،تشنگی ام را بیشتر میکنند،

میخواهم فریاد بکشم...

اما

اجازه ندارم!



به امید آن روز که تنها طرف حسابم خدایم است...

خدایم را اطاعت نکردم،به خودم ظلم کردم،گرفتار کم و زاد و بالا و پایین دنیا

بودم...دیگر نیستم!

امروز روز حسرت است

اما شیرینی طعم مضطر شدن در برابر پروردگارم،

شیرینی حقارت مقابل قادر مطلق،

شیرینی از ته دل کمک خواستن

و تنها منشا خیر را خداوند متعال دانستن

را

دوست خواهم داشت...


  • ۱ نظر
  • ۲۱ مهر ۹۴ ، ۱۷:۲۶
  • ۳۰۳ نمایش
  • الف شین

23- پا شدن

۱۹
شهریور

بعد از 10 روزی درد نشستن امروز رسما بیرون رفتیم و به پا ایستادیم:

حال سؤال این است در آیۀ «قل انما اعظکم بواحدة ان تقوموا لله مثنی و فرادی ثمّ تتفکروا...» بحث از موعظه است این­که برای خدا بایستید سپس تفکر کنید چه در حال انفرادی و چه بطور جمعی، چطور می‏شود که قیام برای خدا یعنی از وسوسه­ ها و کشش­های خلق، نفس و دنیا و شیطان، دست و رو شستن و برای او به پا ایستادن موعظه و مقدمه‏ ای است برای درست فکر کردن، در حالی که دست از کم شستن و برای برتر و بالاتر دویدن و برای او به پا شدن خود نیاز به عوض شدنِ تلقی انسان دارد و نیاز به شناخت و تفکر؟

.

برای آزاد شدن باید فکر کرد و برای فکر کردن باید آزاد شد؟ دور پیش می‏ آید که آزادی برای فکر کردن و فکر کردن لازمۀ آزادی است..

به امید آزادی

.

.

  • ۰ نظر
  • ۱۹ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۱۲
  • ۲۳۷ نمایش
  • عین کاف