و _ ماندن# با زینب(س) # صراط(عباس) _می خواهد #

صراط ما : مَنْ اَطاعَ الخُمینی فَقَدْ أطاعَ اللّه # بی عشق خمینی(ره) نتوان عاشق مهدی(عج) شد # هر زمان شور خمینی به سر افتد ما را دور سید علی خامنه ای می گردیم # با عزم رفتن، از رنج و از غم، هم مى‏ توان ره توشه برداشت، هم مى ‏توان آسوده پر زد. (استاد صفایی حائری) #و سیدی(سید حسن نصرالله) که با استعانت از الله فرمودند: اسرائیل از لانه عنکبوت سست تر است

و _ ماندن# با زینب(س) # صراط(عباس) _می خواهد #

صراط ما : مَنْ اَطاعَ الخُمینی فَقَدْ أطاعَ اللّه # بی عشق خمینی(ره) نتوان عاشق مهدی(عج) شد # هر زمان شور خمینی به سر افتد ما را دور سید علی خامنه ای می گردیم # با عزم رفتن، از رنج و از غم، هم مى‏ توان ره توشه برداشت، هم مى ‏توان آسوده پر زد. (استاد صفایی حائری) #و سیدی(سید حسن نصرالله) که با استعانت از الله فرمودند: اسرائیل از لانه عنکبوت سست تر است

و _ ماندن#  با زینب(س) # صراط(عباس) _می خواهد #

پدر شهید پاشاپور با افتخار می­گویند:

حتی از چهره او مشخص بود که شهید و فدایی رهبر و فدایی حرم حضرت زینب(س) می‌شود. چون از کوچکی عشقش اسلام و انقلاب بود.

نویسندگان

52-کارزار نبرد

چهارشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۱۶ ب.ظ

دل گیر است هوایم

بچه ها و رفقا خیلی خوب می فهمند

چند روز پیش چهره ام ضایع بود از اتفاقات آن روز ...

هر پر شدنی خالی شدنی دارد...

و چه خوب وقتی از داغ حرم مادر می خواهم بروم حرم عمه حجت خدا بر روی زمین

قدم اول:

السلام علیک یا امی یا فاطمه زهرا

قدم دوم:

گوشه نگاهم به گنبد ، 

از شرمنده گی سرم را پایین می اندازم ...

قدم سوم:

چشمانم بسته و ناگهان بین الحرمین را تجسم میکنم

قدم چهارم:

ناخداآگاه  پاهایم کم  می آورند ، سرم سنگینی می کند ...

قدم پنجم:

به سجده می افتم و انگار سجده  عشق است در فکه

قدم ششم:

و زیر سکوت دلدادگی ام زمزمه ی الهی عظم البلا خودم را می شنوم ...

قدم هفتم:

امیدوارم گریه امانم را در این لحظه بریده باشد ...

من مرد داخل حرم رفتن نیستم

.

.

.

.

آخر از گناه  چگونه  راضی میشوم پاهایم را در داخل صحن وارد کنم

همان پاهایی که در مرداب گناه فرو رفته اند ،

ولی عطر حرم اینجا غالب است بر بوی پاهای کثیفِ راه گناه رفته من (خود خود خودم)

اینجاس که دیگر نمی دانم شیطان وسوسه ام میکند که بروم یا برگردم

ختم کلام:

هر گناهی هم کرده باشم ، امیدی جز شما ندارم

راضی باید برگردم

خود دانید ، من ضمانت می خوام

شاید کمی پر رو باشم

ولی تا حالا به هر چی نرسیدم از کم رویی ام بوده

رسوایی تیر آخرم هست

مثل ماشینی که از خواب راننده ش میرود داخل شانه راه و خاک میکند

خدا جون به خدا جاده من فاقد شونه راهه

اطراف ش هم پر است از دره ی گناه

پس مرا بیامرز

یا ستارالعیوب

.

.

.

  • ۹۴/۰۷/۰۸
  • ۱۵۲ نمایش
  • عین کاف

قدم های زیارت

نظرات (۲)

شتاب ممنوع برادر
پاسخ:
کدام شتاب وقتی می بینم دارم برمی گردم  و هر روز می برم
اوایل که زیارت میرفتیم آداب کمتری را را رعایت میکردیم ولی تا یک ماه تامین بودیم
حالا میرویم و آداب را بهتر به جا می آ وریم ولی به 4 ساعت نمیکشه تمام می شود هر چه جمع کرده بودم.
یاد این شعر افتادم:

پر از تو ام
به تهی دستی ام نگاه نکن
نگو که هیچ نداری
من تو را دارم
پاسخ:
داخل شک م 
نمی دانم تو را دارم یا ندارم
کافر باشم می دانم تو را ندارم
مومن باشم می دانم تو را دارم
ولی شک باعث شده برایم مباح باشی یا من ارجو لکل خیر
به دادم برس ...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی