80-شب هفنم محرم
نوبت نوبت علی اکبر است باز
دومین علی هم فدا می شود باز
اکبر که باشی حساب حساب دیگر است باز
لشگر جمله با اذن رفتند به میدان باز
این اکبر است که اذن نمی خواهد باز
وارد به میدان که می شود باز
ناگه محمد است صورت به میدان باز
لشگر کفر جمله گی پس کشیدند باز
از ترس صورت و سیرت محمد باز
پرسیدند نام این جوان را باز
همچین که نام علی شد بر زبان باز
کینه از علی پر خون شد باز
کوچه به روی اکبر شد باز
مدینه ، کوچه ، در و دیوار آمد به یاد ، باز
آمده اکبر از دور به سمت پدر باز
از فرط تشنگی اندکی آب باز
از زبان خشکیده پدر چشید باز
خجلت زده گشت از تشنگی پدر باز
باز آمده اکبر به میدان باز
این بار ، بار آخر است باز
این دفعه نوبت اربن ارباست باز
از آمدن پدر به بالای سر پسر باز
از پشت شانه زدن زینب به برادر باز
که ای برادر برخیز بس است باز
که در این لشگر عباس مانده باز
دلیر ام البنین مانده باز
اکبر که رفت اصغر که رفت اوسط مانده باز
که این غافله مانده است باز
باز این زینب است که باید ببیند باز
از داغ دنیا اکبر کشته ببیند باز
عین کاف -30 مهر 94