8-خیانت یا اعتماد
سه شنبه, ۲ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۵۳ ب.ظ
هو العزیز
اگر فرمانده تو هم نباشی راه ادامه دارد
وگرنه دلیلی نداشت در جزیره مجنون قایق ها را آتش بزنند
آقای فرمانده
ما در پشت خاکریز خشاب مان تمام شده
بی سیم بی سیم پشت بی سیم
پشتیبانی ، پشتیبانی
ما به درک خاکریز سقوط می کنه
الآن مثل کردستان شده چند ماه آذوقه نرسیده
با نان خشک سر میکنیم
خونریزی ام هنوز امانم را نبریده
برف باریده است دیگر
می فهمم
راه بسته است
نمی دانم وقتی برف نیست درد چیست؟
207 روز بدون پشتیبانی
دل نوشته یا وصیت:
خشابم تمام
با سرنیزه به جنگ دشمن می روم
بادا باد
اگر هم سرنیزه ام نابود شد
با دندان می جنگم
امام دیروز گفت جزایر باید حفظ شوند
امام امروز می گوید خط قرمز ها
نمی دانم چه شد که خاکریزِ خط قرمز به دست من افتاد
سلام مرا به امام برسانید
بگویید:
یک لحظه هم تردید نکردم ، ولی دلم از فرمانده ام پر است
گمنام سربازی بودیم
ولی ...
باز هم یا علی
...
.
..
.
.