186-دریای حکمت
۱۱
مرداد
اوایل که با شعر آشنا شدم سر و کارم بیشتر با شعر های معاصر بود، رفته رفته وقتی کف گیر معنای شعر معاصر به ته دیگ خورد ناچارا مجبور بودم...
- ۱ نظر
- ۱۱ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۵۸
- ۴۴۳ نمایش
اوایل که با شعر آشنا شدم سر و کارم بیشتر با شعر های معاصر بود، رفته رفته وقتی کف گیر معنای شعر معاصر به ته دیگ خورد ناچارا مجبور بودم...
گر آینه ی شهود صیقل بزنیم
یا فال براهینِ مدلّل بزنیم
بویی نبریم از تب عشق ، الا
آن روز که سر تا پا تاول بزنیم
(امید مهدی نژاد)
---------
ما از آینه هایِ رضا هم بگذشتیم
از یقین و شهود به کرار بگذشتیم
چون صحبت عشق آمد به وسط
این راضیة َ مّرضیه را بگذشتیم
جا نیست در این تازه خرابات برایمان ، بگذشتیم
از بی وفای تمحیصِ دل هامان به ناچار ، بگذشتیم
چون لاله به سر بریم هر روز ز جان ، تن را
باز هم از این شهدِ شهود رسیدن ، بگذشتیم
(عین کاف - 2 اسفند 94)