و _ ماندن# با زینب(س) # صراط(عباس) _می خواهد #

صراط ما : مَنْ اَطاعَ الخُمینی فَقَدْ أطاعَ اللّه # بی عشق خمینی(ره) نتوان عاشق مهدی(عج) شد # هر زمان شور خمینی به سر افتد ما را دور سید علی خامنه ای می گردیم # با عزم رفتن، از رنج و از غم، هم مى‏ توان ره توشه برداشت، هم مى ‏توان آسوده پر زد. (استاد صفایی حائری) #و سیدی(سید حسن نصرالله) که با استعانت از الله فرمودند: اسرائیل از لانه عنکبوت سست تر است

و _ ماندن# با زینب(س) # صراط(عباس) _می خواهد #

صراط ما : مَنْ اَطاعَ الخُمینی فَقَدْ أطاعَ اللّه # بی عشق خمینی(ره) نتوان عاشق مهدی(عج) شد # هر زمان شور خمینی به سر افتد ما را دور سید علی خامنه ای می گردیم # با عزم رفتن، از رنج و از غم، هم مى‏ توان ره توشه برداشت، هم مى ‏توان آسوده پر زد. (استاد صفایی حائری) #و سیدی(سید حسن نصرالله) که با استعانت از الله فرمودند: اسرائیل از لانه عنکبوت سست تر است

و _ ماندن#  با زینب(س) # صراط(عباس) _می خواهد #

پدر شهید پاشاپور با افتخار می­گویند:

حتی از چهره او مشخص بود که شهید و فدایی رهبر و فدایی حرم حضرت زینب(س) می‌شود. چون از کوچکی عشقش اسلام و انقلاب بود.

نویسندگان

192-اذن امام رضا(ع)

سه شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۴۶ ق.ظ


صحنه 1 _ مولای یا مولای انت الجواد و انا البخیل و هل یرحم البخیل الا الجواد

صحنه 2 _ نمی دانم از کجایش شروع کنم ، از روزی که دلم می خواست مشهد دانشگاه قبول شوم و هر اذان مغرب مسجد گوهرشاد باشم و نماز اول وقتم به نماز امام زمان(عج) وصل شود، و بعد به دیدار حضرت زینب (س) بروم و نوکرش شوم، و داغی که بر دلم هنوز مانده، هر روز مرا به عقب و جلو می برد ، مردم پای توفیق می گذارند ، ولی من پای گناهانم .( الهی العفو *n  )

صحنه 3_  باز هم آیه لا یمسه الا المطهرون یادم می آید ، نقل قولی از آیت الله شوشتری در دیدار با حضرت آقا ، در زینبیه برایم گفت ، سال 93 اعتکاف بود آنجا ، میگفتند(آیت الله شوشتری): وقتی دیدار آقا رفته بودند، نگهبان بیت گفت آقا امشب نمی آید برای نماز ، آیت الله شوشتری گفتند: توسلی کردم و نگهبان گفتند آقا می آیند ، همین که آقا داشت از پله ها پایین می آمد ، آیه لا یمسه الا المطهرون یادشان آمد.

صحنه 4_ تابستان 95 ، 8 روز جمکران و قم ، روز آخر برات کربلا می دهند ، در حالیکه من برای زینبی شدن برنامه دارم ، قول دادم به خودم باید اول باید عباس شد بعد رفت کربلا ، برای همین ، زینبی شدن اولویت دارد برایم.

صحنه 5_ لحظه دادن برات کربلا آیه لا یمسه الا المطهرون یادم می آید ، منی که سراپا گناه کارم ، باز راه می دهند.

صحنه 6_سال  93 محرم ، خانه آیت الله شوشتری بودم ، حاج آقا گفتن چند روز دیگر دارند مشرف می شوند کربلا و بین الحرمین ، و هنوز بین خودشان با خودشان مانده اند اول بروند زیارت حضرت امام حسین(ع) یا زیارت حضرت عباس(ع) ...

صحنه 7_ تابستان 95 لحظه دادن برات کربلا بود من مانده بودم در این زیارت ابتدا باید کجا بروم ، بنده خدایی که همشهری امام رضا(ع) بود، گفت: اذن با امام رضا(ع) ست.

صحنه 8_ اذن گرفتم و برات دادند ، همان لحظه محرم 93 و روایت شک بین اولویت زیارت حرمین آیت الله شوشتری به یادم آمد، فکری از ذهنم خطور کرد ، بین تل زینبیه و حرمین ، کدام یک اولویت دارد ؟ به خدا جواب ندارم برایش ، همان محرم 93 بود که خواندم برای خودم ، زنده رسیدن به کربلا عیب است به خدا برایم ، مگر می شود زنده به کربلا رسید! پس حضرت زینب(س) چه می شود؟

صحنه 9_ منتظرم که اذن ورودم دهند ،

 آمده ام که شاه پناهم بده ،

خط امانی ز گناهم بده ،

نام تو را بردم باران گرفت ،

خیس شدند از گریه ما صحن ها ،

 پنجره فولاد گره باز کرد از من افتاده به لطف شما ،

 مثل همیشه دم باب الجواد ،

حاجت ما بود که آقا رضا ،

راهی نبود اگر خدا را صدا کنی باب الجواد و ایوان طلا که هست

مولای یا مولای انت الجواد و انا البخیل و هل یرحم البخیل الا الجواد .....



نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی