188-مرگ(2)
برای میم صاد (2) :
خواب جایی هست که خودشناسی انسان از خودش بهتر نمایان میشه ، یادم هس استادی داشتیم، شرحی از زندگانی
عارفی را ذکر می کرد و می گفت:
این عارف در خواب هم گناه نمی کرد.
من که معبر خواب نیستم و چیزی را هم ادعا ندارم ، ولی با این خوابی که برایم فرستادی
فهمیدم که هنوز از مرگ می ترسی....
و این ترس ریشه دارد در کارهایی که کردیم و کارهایی که نکردیم.
...
از امام صادق(ع) آمده:
از امام حسین علیه السلام سؤال شد، به آن حضرت گفته شد چگونه به صبح رسیدى؟ چگونه در روز قدم گذاشتى؟
فرمود:
من صبح کردم در حالی که براى من پروردگارى مسلط هست و آتش، پیشاپیش من است و مرگ مرا مى طلبد، در حالی که حساب و باز خواست مرا احاطه کرده و من درگرو کارهاى خودم هستم.
(بحار ج 75، ص 116)
...
لحظه اى هستم و لحظه اى دیگر دست مرگ، گلویم را گرفته و نفسم را بریده است. با این همه من در محاصره هستم. دیوار حساب و بازخواست، مرا در خود گرفته و من در گرو کارهاى خودم هستم و زندانى و زندانبان خویشم.
چهل حدیث از امام حسین علیه السلام، ص67(عین صاد)
...
فَبُعداً لِلقَومِ الظّالِمین
انسانهایی که ظلم میکنند فکر نکنند با ظلمشان میرسند، بلکه دور میشوند. یکی از طنزهای عجیب خدا در هستی این است که انسانی که به خاطر چیزهایی از خدا میگذرد به همان چیزها نمیرسد. ممکن است شما باز تکذیب کنید و بگویید طرف به خاطر ماشین از خدا گذشت و به آن رسید. نه، او به خاطر لذّتهایی بود که آن را میخواهد، به خاطر عشقهایی بوده که آن را خواسته و به همان عشقها و لذّتها نمیرسد حتّی اگر به آن ماشین یا چیزیکه خواسته رسیده باشد.
پس انسانها وقتی به خاطر چیزهایی از خدا میگذرند به همان چیزها نمیرسند و در واقع این نکته است که یک انسان وقتی از دنیا لذّت میبرد که بر خودش مسلّط باشد، انسانی که اسیر دنیا است، رفتن و آمدن دنیا دائماً شکنجهاش میدهد، ترس مرگ خفه اش میکند.
این انسان در دست دنیاست و از دنیا بهرهمند نیست.
انسانی از دنیا بهرهمند میشود که مسلّط بر دنیاست.
شرح کتاب صراط از حجتالاسلام والمسلمین امیر غنوی
.........
خودت جمع بندی کن.