100-جلسه (1) دادگاه عین شین
صدتایی شدنمان را با یک دعوا شروع میکنم
هوراااا
....
خودت میدونی چی میگم:
اینجا یعنی عین شین تنها جایی هس که میتونم باهات دعوا کنم.
دادگاه عدالت عین شین
قاضی : عین شین
دادستان: عین کاف
پلیس: الف شین
متهمان :عین کاف و الف شین
شاکیان: الف شین و عین کاف
جلسه (1) دادگاه
اما شرح جلسه دادگاه:
-قاضی:جناب دادستان شرح ماجرا را ذکر بفرمایید؟
-دادستان:با عرض سلام خدمت حضار جلسه ، اما بعد ، خدمت قاضی عرض میدارم که عین کاف و الف شین حین انجام وظایف مقرره دچار مشکل شده اند و به نوعی هر کدام دچار اهمال کاری و لج بازی شده اند ، که در این میان حرمت ها خیلی زود شکسته می شود ، از بی جنبه بودن عین کاف گرفته تا سردرگمی الف شین ...
-عین کاف:جناب قاضی اعتراض دارم ، دادستان دارد یک طرف به موضوع نگاه میکند ، به خدا من چیزی را فروگذار نکردم ، الف شین خودش بهتر میداند.
-قاضی:اعتراض وارد نیست ، دفعه بعد بدون اجازه پریدی وسط حرف دادستان به پلیس می گم 24 ساعت رمز وبلاگ رو با اکانتت عوض کنه تا دیگه چرند نبافی ، ساکت شو ، اینجا دادگاه عین شینه یعنی تمام برخورد ها با قاطعیت و بدون اغماض صورت میگیره ...جناب دادستان شما ادامه بده
-دادستان: که در این بین هر دو وارد مسائل غیر مربوطه گشته ، و در مواقع حساس یک دیگر را یاری نمیکنند/.(اتمام کیفر خواست)
-قاضی :شاکی اول (الف شین) شکایت شما چیه؟
-الف شین : آقای قاضی عین کاف همیشه خودش رو بالاتر از من میبینه ، منم نمیتونم تحملش کنم ، همیشه گیر سمج میده ، دخالت میکنه داخل مسائل من ، حتی داخل درس خوندنم ، آقای قاضی ببین کار ما به کجا رسیده که من رو شب ها از طبقه دوم ساختمون 1 به طبقه 2 ساختمون 2 میکشونه ، برا به هم بافتن یه مش اراجیف ، هی بهش میگم ولمون کن بابا دست بردار نیس ، اصلا عین بختک افتاده داخل زندگی من ...آقای قاضی من از ایشون به دلایل گفته شده و هزاران دلیل دیگه شاکی ام ، از شما می خوام که حق منو بگیرید از این بووووووووق
-قاضی : هنگام قرائت شکایت نامه تون خواهشا بووووق بووووق نکنید.
-الف شین : اینا رو از خودش یاد گرفتم ، اصلا به خاطر همین بوووق گفتن ها از ایشون شکایت دارم.
-قاضی : متهم رو به جایگاه بیارید...
(متهم به دلیل اینکه از ناحیه گردن و دست آسیب دیده هلک هلک کنان وارد دادگاه عدالت عین شین میشود)
(اشتباه نشه الف شین کاری نکرده)
-متهم (عین کاف): آقای قاضی من تمام اتهامات را قبول دارم و از الف شین درخواست بخشش دارم.
-الف شین(شاکی): بخشش که برا من نون و آب نمیشه ، اصلا آقای قاضی راهبرد عین کاف داخل اشتباهاتش همینه ، همیشه از ترس می گه ببخشید ، فکر میکنه با یه ببخشید کار حل میشه ...
-عین کاف : فعلا میتونم بگم این طور نیست ...
-الف شین :ببینید آقای قاضی همیشه همین طوریه ، راست و پوست کنده حرف نمیزنه ، آخه من عادت ندارم ، اصلا من موندم باهاش چه طوری رفتار کنم ...
-عین کاف : من تا تونستم سعی کردم عزت نفس و حرمت ها حفظ بشه ( البته دو سه مورد بوده که خلاف این عمل بوده ، اونم میزارم پای جهلم نه غفلتم) ....
-قاضی : تا جلسه بعدی دادگاه و قرائت شکایت نامه ی عین کاف از الف شین ، ختم جلسه رو اعلام میکنم.
پ.ن: به دیل زیر از نام بردن شاکیان و متهمان جلوگیری شده است.
گفت
عین کاف و الف شین
یعنی چه؟
گفتمش
ملائکه اینگونه
صدایمان میزنند!
گفت چطور؟
گفتمش
پرونده اختلاس های بندگی مان
روی میز است!
(پ. ن برگرفته واقتباس از عین لام http://einlam.blog.ir/post/9476 است .)